در هنر و علم عکاسی، درک و به کارگیری قوانین درست ترکیب بندی عکاسی می تواند یک عکس ساده را به یک اثر هنری جذاب تبدیل کند. جوهره ایجاد یک تصویر تاثیرگذار نه تنها در آنچه ثبت می شود بلکه در نحوه ارائه آن از طریق لنز نیز نهفته است. قوانین ترکیب بندی عکاسی، از جمله عناصر ترکیب بندی در عکاسی و انواع ترکیب بندی در عکاسی، به عنوان پایه ای برای داستان گویی بصری عمل می کن
ترکیب بندی در عکاسی عکاسان را راهنمایی می کنند که چگونه چشم بیننده را به طور موثر به صحنه جلب کنند. چه کسی یک عکاس مشتاق باشد یا یک حرفه ای با تجربه، تسلط بر این اصول، از ترکیب بندی اولیه عکس گرفته تا تکنیک های پیشرفته ترکیب بندی عکاسی، برای افزایش جذابیت زیبایی شناختی و عمق احساسی کار آنها بسیار مهم است.
این مقاله به اصول قوانین ترکیب عکاسی می پردازد، و قبل از بررسی تکنیک های ضروری و نکات پیشرفته، از اصول اولیه شروع می کند. اهمیت ترکیب بندی در یک عکس، از به کارگیری قانون یک سوم تا درک اهمیت فضای تنفس و نقشی که در کادر بندی یک سوژه ایفا می کند، برجسته می کند. خوانندگان بینش هایی را در مورد اینکه چگونه می توان از این تکنیک های ترکیب عکاسی برای داستان سرایی بصری متقاعد کننده تر استفاده کرد، به دست خواهند آورد و کشف خواهند کرد که چگونه تمرین مداوم می تواند منجر به بهبود قابل توجهی در تلاش های عکاسی آنها شود. در اصل، هدف این راهنما این است که عکاسان را به دانشی مجهز کند تا ترکیب بندی عکس های خود را ارتقا دهند و عکس های معمولی را به داستان های خارق العاده تبدیل کنند.
جهت شرکت و آموزش تکنیک های عکاسی در بهترین آموزشگاه عکاسی در تهران کلیک کنید.
آشنایی با اصول ترکیب بندی عکاسی
تعریف ترکیب
ترکیب بندی در عکاسی، اساساً در مورد چیدمان عناصر بصری درون کادر، می تواند با هدایت چشم بیننده در تصویر، یک تصویر را کم و بیش جذاب و موفق کند. این چیدمان، یکی از جنبههای اصلی ترکیببندی در عکاسی، نه تنها شامل موضوع، بلکه به کارگیری متفکرانه اصول ترکیببندی عکس نیز میشود.
اهمیت ترکیب
ترکیب بندی موثر بسیار مهم است زیرا نه تنها جذابیت زیبایی شناسی عکس را افزایش می دهد، بلکه توجه بیننده را به سوژه ها و روایت های مورد نظر هدایت می کند. یک تصویر با ترکیب بندی خوب می تواند احساسات و داستان ها را قوی تر منتقل کند و آن را به یاد ماندنی و تاثیرگذار کند. این امر بر اهمیت تسلط بر ترکیب عکس و معنای ترکیب بندی در عکاسی تأکید می کند.
باورهای غلط رایج
تصورات غلطی وجود دارد مبنی بر اینکه ترکیب باید به شدت به قوانین ثابتی مانند قانون یک سوم یا نسبت طلایی پایبند باشد. با این حال، این قوانین عکاسی و ترکیب بندی دستورالعمل هایی هستند که می توانند برای دستیابی به یک جلوه دلخواه یا انتقال چشم اندازی منحصر به فرد در عکاسی تطبیق یا حتی شکسته شوند.
تکنیک های ترکیب ضروری
قانون یک سوم
قانون یک سوم، یک تکنیک ترکیب بندی اساسی در عکاسی، شامل شبکه ای از ۹ قسمت مساوی است که توسط دو خط افقی و دو خط عمودی ایجاد می شود. قرار دادن سوژه اصلی یا نقاط کانونی در امتداد این خطوط یا در محل تلاقی آنها می تواند به عکس هایی متعادل تر و جذاب تر منجر شود. این تکنیک به زیبایی نشان می دهد که چگونه می توان از مثلث ها برای تقویت ترکیب استفاده کرد. این تکنیک همه کاره است و در اشکال مختلف عکاسی، از مناظر که در آن افقها با خطوط افقی همسو میشوند تا پرترهها که در آن سوژهها در نقاط قدرت برای تأکید قرار میگیرند، کاربرد دارد. استفاده از مثلث ها یک لایه اضافی از علاقه و تعادل به ترکیب اضافه می کند.
خطوط پیشرو (مسیرهای بصری)
خطوط اصلی ابزار ترکیبی قدرتمندی هستند که چشم بیننده را در عکس هدایت می کنند و اغلب به سوژه اصلی منتهی می شوند. اینها می توانند هر چیزی باشند، از مسیرها و دیوارها گرفته تا الگوها و شکل های طبیعی. با قرار دادن استراتژیک این خطوط، عکاسان حس عمق و پویایی ایجاد می کنند و ترکیب بندی را جذاب تر می کنند و توجه بیننده را به مناطق مورد علاقه هدایت می کنند. استفاده از مورب ها در این زمینه به کیفیت پویای ترکیب می افزاید.
قانون یک سوم در قوانین ترکیب بندی عکاسی
تقارن و الگوها
تقارن در عکاسی تعادل بصری را فراهم می کند و تصاویری را ایجاد می کند که برای چشم دلپذیر هستند. این را می توان از طریق آرایش افقی، عمودی یا شعاعی که در آن عناصر یکدیگر را در سراسر یک محور منعکس می کنند، به دست آمد. الگوها، چه ساخته دست انسان یا طبیعی، به ترکیب بندی ها جذابیت و هماهنگی می بخشند و اغلب منجر به عکس های زیبایی شناختی و ساختار یافته می شوند. تکرار این الگوها یا عناصر نقش مهمی در دستیابی به تقارن دارد.
قاب بندی
کادربندی شامل استفاده از عناصر درون صحنه برای ایجاد یک “قاب” در اطراف سوژه است که می تواند تمرکز و عمق ترکیب بندی را افزایش دهد. این تکنیک میتواند از عناصر مختلفی مانند ویژگیهای معماری، قابهای طبیعی مانند درختان یا صخرهها و حتی نور و سایهها برای جلب توجه به سوژه اصلی و افزودن لایهای روایی به تصویر استفاده کند. این یک راه استراتژیک برای برجسته کردن موضوع و عمق بخشیدن به داستان بصری است.
نکات ترکیبی پیشرفته
استفاده از فضای منفی
فضای منفی که اغلب به عنوان پسزمینه دیده میشود، با ارائه حس مکان، که در ترکیببندیهای عکاسی از طبیعت بسیار مهم است، حال و هوا را تعریف میکند و سوژه را بهبود میبخشد. استفاده موثر از فضای منفی، مانند بافت های صاف یا مناطق خالی، توجه را به سوژه جلب می کند و تصاویر احساسی و متعادل ایجاد می کند.
لایه بندی عناصر برای عمق
لایه بندی یک توهم سه بعدی به عکس ها اضافه می کند که برای داستان سرایی بصری بسیار مهم است. این شامل لایههای پیشزمینه، میانی و پسزمینه است که هر کدام به عمق و روایت تصویر کمک میکنند. تسلط بر این تکنیک مستلزم تمرین و آگاهی از عناصر صحنه است.
۱۰ قانون اصلی ترکیب بندی عکاسی
لازم نیست ترکیببندی را پیچیده کنید
لازم نیست ترکیببندی عکس پیچیده باشد. قواعد مختلفی مثل نظریه «قانون یکسوم» و یا قانون پیچیدهتری به نام «نسبت طلایی» وجود دارد. ولی اگر بخواهید بیشازاندازه خودتان را به فرمولها محدود کنید، عکسهایتان بویی از خلاقیت نمیبرد.
در دنیای واقعی با سوژهها و صحنههای زیادی سروکار دارید و این مستلزم ذهن باز و انعطافپذیر شماست. روشی که در یک عکس استفاده میشود، از عکسی به عکس دیگر متفاوت است.
شاهکلید موفقیت این است که بدانید چگونه تمام تصمیمهایی که در مورد ترکیببندی میگیرید، میتوانند روی ظاهر عکس و نحوه ادراک مردم از عکس شما اثرگذار باشد. نحوه کادربندی، فاصله کانونی یا موقعیت شخص در کادر،تفاوت زیادی درنتیجهٔ نهایی ایجاد میکند.
داشتن دانش فنی، هم در عکاسی و هم در ترکیببندی بسیار مهم است ولی برای گرفتن عکسی زیبا، شما به دانش بصری نیز نیاز دارید. در اینجا به ۱۰ اصل کلیدی میپردازیم.
قانون اول: صحنه را سادهتر کنید
وقتی با چشم غیرمسلح به صحنه نگاه میکنید، نگاهتان بهطور خودکار به سوژه میافتد. ولی دوربین قادر به چنین کاری نیست و هر چیزی که در مقابلش باشد را ثبت میکند که این میتواند موجب شود عکسی بههمریخته، شلوغ و بدون نقطه کانونی داشته باشید.
کاری که باید بکنید این است که ابتدا سوژهتان را انتخاب کنید، بعد فاصله کانونی یا زاویه دید دوربین را به صورتی تنظیم کنید که آن سوژه در مرکز توجه کادر قرار بگیرد. نمیتوان همیشه سایر چیزها را از عکس حذف کرد، پس آنها را در پسزمینه قرار دهید یا کاری کنید که بخشی از روایت تصویری باشند. سایهها، بافتها و الگوها ابزارهایی هستند که ترکیببندی عکس ساده را بهتر میکنند.
هرچه عکس سادهتر باشد، اثرگذاری آن بیشتر است.
- به سوژه نزدیکتر شوید تا قسمتهای اضافی تصویر از کادر حذف شود.
- سایهها و شکلها، سوژه را بهتر میکنند.
- خطوط شعاعی دایرهای در عکس بالا، چشم بیننده را به داخل کادر هدایت میکند.
قانون دوم: کادر را پرکنید
وقتی از صحنههای بزرگتری عکس میگیرید، دانستن اینکه چقدر باید زوم کنید میتواند سخت باشد. درواقع خالی نگهداشتن قسمتهای بیشتری از کادر درصحنه، یکی از رایجترین اشتباهات ترکیببندی است. این کار موجب میشود که سوژهتان کوچکتر ازآنچه که هست به نظر برسد و همچنین بیننده گیج میشود که کجا را نگاه کند.
برای جلوگیری از این مشکل، باید زوم کنید تا کادر پر شود و یا اینکه به سوژه نزدیکتر شوید. زوم کردن،پرسپکتیو عکس را مسطح و کنترل یا حذف آنچه در پسزمینه هست را سادهتر میکند، ولی با نزدیک شدن به سوژه میتوانید نمای بهتری از سوژه داشته باشید.
سوژه را بهقدر کافی در مرکز توجه قرار میدهد.
- پر کردن کادر سوژه را بزرگتر و بههمریختگیها را کمتر میکند.
- سوژهای که بالاتر و بیرونتر از مرکز قرار دارد، جذابتر است.
- در عکس بالا، تپههای منحنی و s شکل، چشم بیننده را به داخل کادر هدایت میکند.
قانون سوم: نسبتها را رعایت کنید
عکس گرفتن در حالت افقی خیلی راحت است. در عوض سعی کنید با حالت عمودی هم عکس بگیرید و موقعیت و مقدار زوم را در این حالت جدید تنظیم کنید. میتوان بعدها، عکسهای افقی یا عمودی را بهاندازه دلخواه برش داد.
بااینحال، خیلی بعید است که همیشه سوژهتان متناسب حسگر دوربینتان باشد. سعی کنید عکس را با نسبت ۱۶: ۹ ببرید تا عکستان نمای گسترده تری داشته باشید و یا اینکه بهصورت مربع آن را ببرید تا عکسی متناسب با دوربینهای مدیوم فرمت داشته باشید.
نمیدانید عکس افقی بگیرید یا عمودی؟ پس هر دو را امتحان کنید.
- اگر سوژه خیلی بلند باشد میتوانید بعداً آن را ببرید.
- برای نتایج متفاوت و حتی بهتر، دوربین را بچرخانید و عمودی عکس بگیرید.
- دقت کنید که نبست عکسها در دوربین میتواند با نسبتهای چاپی روی کاغذ، فرق داشته باشد.
قانون چهارم: سوژه را در وسط کادر قرار ندهید
اگر مبتدی هستید، ممکن است وسوسه شوید که سوژه را درست در وسط کادر قرار دهید. با این کار عکسهای ثابت و کسلکنندهای میگیرید. یکراه حل برای این مشکل استفاده از قانون یکسوم است که در آن باید عکس را هم عمودی و همافقی به سه قسمت تقسیم کنید و سوژه را روی یکی از این خطوط فرضی یا تقاطعها قرار دهید. البته این روش دستوپا گیری است.
در عوض، سوژه را از مرکز دور کنید تا همه اجزای صحنه مانند تضاد رنگها با روشنایی تصویر، در توازن باشند. هیچ قانون سخت یا راحتی برای دستیابی به چنین تراز بصری وجود ندارد، ولی بهسرعت یاد خواهید گرفت که بر غریزهتان تکیه کنید و زمانی که چیزی به نظرتان درست آمد به آن اعتماد کنید.
با تغییر دادن توازن، عکسها بهتر میشوند.
- خود را به قانون یکسوم محدود نکنید و فقط سوژه را از مرکز خارج کنید.
- در عکس به دنبال عاملی برای برقراری توازن باشید مانند این خانم در جلوی کادر.
- خطوط همگرا میتوانند چشم مخاطب را درون کادر هدایت کنند.
قانون پنجم: از خطوط هدایتگر استفاده کنید
اگر عکسی کادربندی مناسبی نداشته باشد، بیننده گیج میشود و نمیداند که باید کجا را نگاه کند و ممکن است بدون پیدا کردن نقطه کانونی،نگاهش سر در گم باشد. اما میتوانید با استفاده از این خطوط،مسیر حرکت چشم بیننده را در اطراف عکس کنترل کنید.
خطوط همگرا با ایجاد حسی قوی از پرسپکتیو و عمق سهبعدی، شمارا داخل عکس میکشند. خطوط منحنی شکل میتوانند چشم بیننده را به داخل کادر و سوژه اصلی هدایت کنند.
خطوط همهجا حضور دارند، در دیوارها، حصارها، جادهها، ساختمانها و سیمهای تلفن. همچنین این خطوط میتوانند فرضی باشند، مثلاً اگر سوژهای خارج از کادر قرار دارد، از خطوط فرضی استفاده کنید.
خطوط میتوانند ابزار مهمی برای ترکیببندی باشند.
- وقتی عکسی مانند تصویر بالا، خطوط قدرتمندی داشته باشد، خودبهخود چشم بیننده آن را دنبال میکند.
- همانطور که تیرهای حصار دورتر میشوند، با ایجاد حس همگرایی شما به داخل عکس کشیده میشوید.
- حصارها مستقیماً شمارا به نقطه کانونی یعنی آدمک تصویر میبرند.
قانون ششم: از خطوط مورب استفاده کنید
خطوط افقی حسی ثابت و آرامی به عکس میدهند، درصورتیکه خطوط عمودی حسی از پایداری و ثبات ایجاد میکنند. در عوض، برای ایجاد حس درام، حرکت و تردید از خطوط مورب استفاده کنید.
برای ایجاد خطوط مورب فقط باید مکان یا فاصله کانونیتان را کمی تغییر دهید، زیرا هر چه زاویه دید بازتر باشد خطوط مورب بیشتر دیده میشوند چون پرسپکتیو افزایش مییابد. در لنزهای زاویه باز، برای افزایش وسعت صحنه میتوانید دوربین را کمی از بالا یا پایین کج کنید.
میتوانید بهصورت مصنوعی با تکنیک زاویه کج یا زاویه هلندی نیز این خطوط مورب را ایجاد کنید. برای این کار فقط باید هنگام عکس گرفتن، دوربین را کج کنید. این روش مناسبی است اما برای هر عکسی مناسب نیست و بهتر است بااحتیاط از آن استفاده کنید.
خطوط مورب حس حرکت و قدرت را منتقل میکنند.
- پرسپکتیو لنزهای زاویه باز، بهطور خودکار خطوط مورب ایجاد میکند.
- نقاطی که پایینتر از کادر قرار دارند باعث میشوند که دوربین را کمی به سمت پایین کج کنید و درنتیجه خطوط مورب تشکیل میشود.
- در اینجا، فضای وسط کادر را خالی است تا نگاهمان به کلیسای پاول بیفتد.
قانون هفتم: فضایی برای حرکت نگهدارید
اگرچه عکسها در اصل ثابت هستند ولی قدرت زیادی در انتقال حس حرکتدارند. وقتی به عکسی نگاه میکنیم، میتوانیم اتفاقهای درون آن را درک کنیم و ادامه عکس را تجسم کنیم. اگر سوژه عکس، فضایی برای حرکت نداشته باشد و کل عکس با سوژه پرشده باشد، حس خوبی در بیننده ایجاد نخواهد کرد.
این افکت فقط مخصوص سوژههای متحرک نیست. برای نمونه زمانی که عکس پرترهای را میبینید میخواهید که مسیر نگاه سوژه را دنبال کنید، بنابراین باید فضایی برای نگاه کردن آنها وجود داشته باشد.
برای همین همیشه باید در جلوی سوژه،فضای بیشتری از پشت آن وجود داشته باشد.
موقعیت ماشین در عکس، تصادفی نیست.
- برای اینکه عکس صحیحی گرفته باشیم باید فضایی برای رفتن ماشین در نظر بگیریم.
- به یاد داشته باشید که خطوط جاده هم میتوانند حس حرکت را منتقل کنند.
- برای ایجاد خطوط مورب، عکاس باید دوربین را کج کند.
قانون هشتم: به پسزمینه توجه کنید.
تمام تمرکزتان را روی سوژه نگذارید، به آنچه در پسزمینه اتفاق میافتد نیز توجه کنید. پسزمینه در پر کردن کادر یا سادهسازی صحنه نقش مهمی دارد. شاید همیشه نتوانید پسزمینه را از صحنه حذف کنید، ولی میتوانید آن را کنترل کنید.
اغلب فقط با تغییر دادن مکان میتوان پسزمینهٔ سوژه را متناسب با سوژه کرد. همچنین میتوان از دریچه دیافراگم باز و فاصله کانونی بیشتر برای محو کردن پسزمینه استفاده کرد.
تمام اینها بستگی به این دارد که آیا پسزمینه شما بخشی از روایتی که میخواهید به تصویر بکشید هست یا نه. در عکس بالا، لازم بود که پسزمینه در چشم نباشد.
اگرچه ساده است اما همیشه پسزمینه باید درست باشد.
- از فاصله کانونی بلند و دیافراگم باز برای حذف کردن پسزمینه استفاده کنید.
- کادر را پرکنید. هرچه پسزمینه کمتر دیده شود بهتر است.
- بهدقت موقعیت دوربین را تنظیم کنید تا چیزهایی که نمیخواهید در کادر باشند، از پسزمینه حذف شود.
قانون نهم: با رنگها خلاقیت به خرج دهید
رنگهای اصلی روشن، در چشم بیننده جلبتوجه میکنند، مخصوصاً زمانی که با رنگهای دیگر در تضاد باشند. اما راههای دیگری نیز برای ایجاد تضادهای رنگی وجود دارد – مانند روشن کردن قسمتهایی از پسزمینه تکرنگ. لازم نیست از تضاد رنگی زیادی استفاده کنید.
صحنههای تکرنگ، اثرگذاری بالایی دارند. همچنین عکسهایی که رنگها در آن هماهنگترند، بیشتر جلبتوجه میکند.
کلید موفقیت در این است که چطور کادربندی کنید تا رنگهای ناخواسته و بهدردنخور حذف شود.
رنگهای متضاد، باعث میشود عکسهای انتزاعی بگیرید.
- رنگهای آبی، نارنجی و زرد جز رنگهای مکملی هستند که تضاد رنگی مناسبی ایجاد میکنند.
- برای کنترل بازه رنگی، از کادربندی استفاده کنید.
- در عکس بالا با کادربندی خارج از مرکز، رنگ نارنجی جلوه بیشتری پیداکرده است.
قانون دهم: قانونشکنی کنید
کادربندی عکس تا حدودی مانند زبان اشاره است، شما با استفاده از عکس، پیام خود را به بیننده منتقل میکنید. درست همانطوری که گاهی با غلط نوشتن عمدی توجه خواننده جلب میشود، میتوان همین کار را با زیر پا گذاشتن قوانین کادربندی انجام داد.
البته این کار تصادفی نیست! نکته جالبش هم همینجاست که شما قوانین را میدانید اما از قصد آنها را زیر پا میگذارید.
به یاد داشته باشید که برای هر قانونی که در بالا گفته شد، مثال نقضی هم وجود دارد که ثابت میکند بدون رعایت قوانین هم میتوان عکسهای فوقالعادهای گرفت.
بعضی از پیامها را اجرا کنید و بعضیها را زیر پا بگذارید تا پیامتان منتقل شود.
- در عکس بالا نگاه زن، به بیرون از کادر است و شمارا به فکر فرومیبرد. هدف عکس هم همین است!
- نگاه خیره مرد به زن، یک خط فرضی ایجاد میکند تا رابطه بین دو شخصیت را نشان دهد.
- موقعیت زن در خارج کادر و توازنش با مرد در پسزمینه، بهخوبی همتراز شده است.